پستوی حقیقت

ضد دروغ

ضد دروغ

درباره ی دروغ های که برای برخی شاهان و باستان ایران ساخته شده است تا ایران ایران نباشد

بایگانی

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

تمدن بابل و آموری ها

تمدن با شکوه بابل در بین النهرین فرازو نشیب های فروانی داشت .یکی از معروفترین پادشاهان این تمدن باشکوه حمورابی بود که معروفیت او بیشتر مرهون قانون نامه ایی است که به دستور او به ارتفاع دو متر و با دارا بودن از 282 ماده قانونی نوشته شد
جالب است بدانید این اولین قانون نامه باستان است و حمورابی 1000 سال قبل از کوروش میزیسته است



نمایی از قانون نامه ی حمورابی
فردی که نشسته است الهه بابل است
حمورابی خورشید پرست بود
................................
در باب و وجهه تسمیه   شهر بابل  که در ویکی پدیا به نام دروازه خدا معنا شده است.

بابل (به اکدیباب-ایلی، به معنی دروازهٔ خدا)
درب فقط در زبان عربی باب تلفظ میشود 
و در زبان عبرانی  واژه "درب" و یا همان "باب" به زبان عبری برابر است با "דלת" و با تلفظ "دِلِت" یا "دیلِت 
که میبینیم هرگز در عبرانی درب باب تلفظ نمیشود

و میماند ائیل که همگی میدانیم ائیل از بنی اسرائیل گرفته شده است که خود را خاندان خدا میدانستند
ولی خدای یهود و بنی اسرائیل ائیل نام نداشت و ائیل نام خدای ابراهیمی بوده است و نام خدای یهود یهوه نام داشت
ویکی پدیا
یَهُوَه (به عبریיהוה‎) نام اختصاصی خدا در زبان عبری است. نامی که بر اساس تورات خدا در میقات موسی خود را بدان نام خواند. این نام ۵۴۱۰ بار درعهد عتیق آمده‌است.
در لغت نامه دهخدا ضمن توضیحی که در باب نام ائیل میدهد هرگز از ان با نام خدای بنی اسرائیل یا خدای یهود نام نمیبرد و این نام را نام حق تعالی میداند همانند نام خدا که در فارسی برای تمامی خدایان ادیان و فرق مختلف استفاده میشود و در فارسی خدا . خدای ملت یا قوم خاصی نیست.

که این ها نشان از غیره عبرانی و عربی بودن این تمدن کهن است
............................................................

حمورابی خود از تبار آموری ها بود اموری ها سامی بودند و دوره اموری ها در بابل را بابل کهن مینامند
بابل پیش از حمورابی طی جنگی تحت سلطه عیلامیان قرار گرفت که با تقویت اموری ها و جنگ انان با عیلامیان این شهر دوباره به هویت بابلی خویش تحت سلطه حمورابی بازگشت.


نقشه قلمرو بابل در زمان حمورابی

به گفته دکتر صالح امین پور عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و نویسنده کتاب تمدن های مشرق زمین .
وی در این کتاب در بخش بابل قدیم میگویند که آموری ها دو دسته هستند
دسته دوم را ارامی ها میداند که هم خانواده و دسته دوم آموری ها هستند که آرامی ها به سمت سوریه رفتند که نام و فرهنگ انان در قرون بعدی در تاریخ شرق میانه تاثیر گذاری فراوانی گذاشت.
.........


وقتی که در ویکی پدیا درباره ارامی ها سرچ میکنیم میبینیم که ارامی ها هم سامی نژاد و بدوی بودند
و وقتی درباره زبان ارامی سرچ میکنیم  اینگونه میخوانیم

زبان آرامی عضوی از زبان‌های سامی است که بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارد.

زبان آرامی‌ها، زبان اداری امپراتوری‌ها و حتی کاهنان بوده‌است. زبان اصلی بخش عمده‌ای از کتاب‌های آسمانی دانیل و عزرا و زبان کتاب تلمود است. آرامی را زبان عیسی دانسته‌اند و امروزه هنوز زبان مادری اقلیت‌های کوچک متعددی است. امروزه تعدادی از جوامع که بیشتر آنها آشوری هستند به زبان آرامی جدید تکلم می‌کنند. این زبان اکنون در حال انقراض محسوب می‌شود.

پس میفهمیم که ارامی زبان بخش عمده ایی از عبریان بوده است که حضرت عیسی به ان زبان تکلم میکرده است.

و حضرت عیسی و دانیال و عزرا علیهم و علا نبینا السلام را که پیامبران بزرگ قوم بنی اسرائیل هستند .برای هدایت قوم خویش مبعوث شدند و باید قومشان هم به زبان ارامی سخن میگفته بود.که نشان میدهد ارامی ها همان عبریان هستند.

اگر ما عبریان را با توجه به چنین پازل چینی هایی ارامی بدانیم 

و به گفته دکتر صالح امین پور در کتاب تمدن های مشرق زمین ارامی ها را دسته دوم و هم خانواده اموری ها بدانیم

در مییابین که اموری ها باید عرب تبار باشند چون اعراب هم خانواده و خویشاوند عبریان بودند و حال انکه تاریخ اعلام میدارد که هر دو سامی بودند.

عبریان=فرزندان حضرت اسحاق (ع) فرزند حضرت ابراهیم (ع)هستند

و اعراب فرزندان حضرت اسماعیل(ع) فرزند حضرت ابراهیم(ع) هستند

اعرابی که فرزندان حضرت اسماعیل هستند را عدنانی

و بخش دیگر اعراب که فرزندان قحطان بن هود(ع) هستند را قحطانی مینامند که عمده سکونت گاه انان یمن بوده است.

و با این احتساب در میابیم که حمورابی پادشاه بابل کهن از تبار سامی و عرب بوده است.




کوروش هم در منشور خویش از آموری ها نام میبرد











عیلامیان چه کسانی بودند

عیلامیان چه کسانی بودند؟


ایلام یا عیلام نام یک تمدن در منطقه‌ای است که بخش بزرگی در جنوب غربی فلات ایران را در پایان هزارهٔ سوم قبل از میلاد در بر می‌گرفت ولی در دورهٔهخامنشیان به منطقه جغرافیایی سوزیانا شوش (Susa) تقلیل یافت. ایلامیان کشورشان را «هَلتَمتی» (Ha(l)tamti/Hatamti) به‌معنی «سرزمین خدا» می‌خواندند، اکدیان بدان «اِلامتو» (Elamtu) می‌گفتند و سومریان آن را با اندیشه‌نگاشت NIM به معنای «بالا و مرتفع» می‌نوشتند

.................................................................................................................................................................................

حقایقی که درباره ی تمدن عیلام بوده به نظر می اید در پس پرده ایی مخفی شده است و خیلی ها سعی دارند تا این تمدن را محجور بدارند همانند نام تاریانا که معرب تازیانا است که بر شهر اهواز اطلاق میشد .

این مخفی کاری ها تا جایی میرود که نویسنده در ویکی پدیا مینویسد

نام ایلام، نیای ایلامیان، در (سِفر پیدایش ۲۲:۱۰) به عنوان پسر سام آمده است که این اشاره فقط می‌تواند بر بودن سامیان در این منطقه دلالت کند نه بر سامی بودن ایلامیان. براساس نوشتار (سِفر پیدایش ۱:۱۴) یکی از شاهان شرق که در روزگار ابراهیم به فلسطین حمله کرده بود، کَدُر لاعُمر نام داشته است که نامی ایلامی بوده است.

....................

چگونه ممکن است عیلام نیای عیلامیان فرزند سام باشد ولی عیلامیان را سامی ندانیم؟؟!!!؟

مسئله دوم این است که همگی میدانیم عُمر یک نام عربی است.

..........

این نا حقی ها تا جایی است که باز هم در نوشته های خویش درباره ی این تمدن در پراندز های خویش سعی میکند تا به خواننده القا کند عیلامیان سامی نیستند!!

بخوانیم

 نخستین شاهنشاهی ایلامی (غیر سامی) در شوش (در جنوب غربی ایران) تشکیل شد
.........

میبینیم که در پرانتز سعی دارد تا غیره سامی بودن عیلامیان را به خوانندگان القا کند

.......

اخیرا دیده میشود که عیلام را ایلام و با حرف الف مینویسند !!

در زبان فارسی حرف و اوای (ع) وجود ندارد و عدم وجود این حرف در زبان فارسی نشان از بیگانگی این نژاد با نژاد فارس میباشد

.................

عیلامیان نه تنها در حرف ع با اریایی و یا فارسی بیگانگی دارند بلکه حتی در ائین و نژاد و رنگ پوست هم با اریایی ها تفاوت دارند 

اریایی ها که از سیبری وارد فلات ایران شدند مردمان سفید گونه بودند و عیلامیان سبزه بودند

که این نشان از نژاد سامیان است

....

این تمدن با شکوه سپس توسط شاه ایران کوروش که تمام قدرت و حروف نوشتاری خویش را از عیلام گرفته بود . از بین رفت 


در این زمینه پی‌یر بریان آورده است: «قتل‌عام‌هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت می‌کند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است..

منبع پیر بریان تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، 1377، جلد اول، صفحه 125.

نام خلیج در کهن ترین منبع

مدتی است که بحث بر سر نام خلیج بین اقوام فارسی و عربی زیاد است حال انگار نام این آب اگر پارس یا عرب باشد چه رخ میدهد در هر حال برخی از این جماعت برای ادعای خود اسنادی را ارائه میدهند که نام این تنگه(خلیج) در ان  به پارس یا عرب ذکر شده است

حل انکه این اسناد قدمت زیادی ندارند و به چند قرن پیشتر میرسند.

اکنون ما برای رسیدن به جواب به سراغ کهن ترین سند پارسی میرویم یعنی منشور کوروش تا ببینیم نام این تنگه در این منشور چیست.

در ترجمه دکتر عبدالمجید ارفعی از منشور کوروش اینگونه امده است

................................................

و همگی (شاهان) جهان [23]↓ از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری،[24]↓ باشندگان در چادرها همه ی آن ها

30. باج و ساو بسیارشان [25]↓ را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.....


همانگونه که میبینیم کوروش در استوانه ی گلی خود خلیج را پارسی نمی نامد و از ان با نام زیرین دریا یعنی دریای پائینی

و از مدیترانه با نام زبرین دریا یعنی دریای بالایی نام میبرد

زبرین

لغت نامه دهخدا

زبرین . [ زَ ب َ ] (ص نسبی ) مقابل زیرین باشد. (آنندراج ). منسوب به زبر. ضد پایین .(ناظم الاطباء). اعلی . علوی . فوقانی . مقابل تحتانی : نیمه ٔ زبرینشان [ مردم سودان ] کوتاه است و نیمه ٔ زیرین دراز. (حدود العالم ). چون بزبرین پاره ٔ او شود حرکت او سوی مشرق بود. (التفهیم بیرونی ).
زبرین چرخ فلک زیر کمین همت تست 
نه عجب گر تو بقدر از همه عالم زبری .

آموری ها هم

اَموری‌ها سامی‌زبانانی که باختر فرات را از نیمه دوم هزاره سوم پ.م. در دست خویش گرفتند. آنها خدای آمورو را پرستش می کردند.

در کتیبه‌های بابلی، همه سرزمین‌های باختری، شامل سوریه و کنعان، معروف بود به "سرزمین اموریان". آنها کشور بابل را دو مرتبه (در انتهای هزاره‌های سوم (2122)پ.م. و آغاز هزاره‌های اول) پ.م. فتح کردند.

این هم از کهن ترین و پر افتخار ترین سند پارسی که در ان از خلیج با نام پارس یادی نشده است.